۴ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

گذشتن و نرفتن گسسته

مدتیه دست و دلم به نوشتن نمیره

میام اینجا شروع میکنم به نوشتن

یه چند خطی مینویسم اما میبندمش... بدون ذخیره یا ارسال.

وضعیت جالبیه. خیلی جالب. اما ترسناک... 

در آستانه تکمیل 25 سالگی! یک سوم عمر. یا یک چهارم اگه خیلی لایف استایل خوبی داشته باشم. 

کمتر از 2 ماه دیگه. 

قرار بود شرایط خیلی بهتر از این باشه اما خب... 

حالا من اینجا 

همچنان در حال نفس کشیدن

چه خواهد شد؟

۱ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰
سبز کم رنگ

نتایج ارشد

راستش برام اهمیتی نداشت نتیجه ش چی میشه 

رشته شم غیر مرتبط به رشته خودم بود 

 

امروز صبح بیدار شدم نوتیف پیام یکی از همکارام/دوستام رو دیدم که اونم ارشد همین رشته رو داده بود ولی خب معمولا به جز سر کار موقع دیگه ای با هم حرف نمیزنیم 

فقط نوشته بود خوبی

نمیدونستم چرا پیام داده 

منم خب تلگراممو باز نمیکنم 

فقط نوتیفشو دیدم 

نیم ساعت پیش یادم افتاد قرار بود نتایج ارشد بیاد این هفته 

رفتم چک کردم و دیدم که بله اومده

و اونجا فهمیدم چرا پیام داده بود 

بگذریم 

 

رتبه م زیاد خوب نشد 

349 روانشناسی بالینی 

که به نظرم اصلا خوب نیس

اینم یه شکست دیگه 

nothing but a failure 

راستش اصلا ارشدو شروع کرده بودم که یکم حس خوب به خودم بدم که اونم اینجوری...

کاریش نمیشه کرد 

 

من موندم و ادامه ی این زندگی 

...

۴ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰
سبز کم رنگ

take a break

اینستامو دی‌اکتیو کردم

تلگرام لاگ اوت 

و توییترمم پاکسازی 

جای دیگه‌ای هم نمیرفتم

هفت هشت سال پیش اگه این کارو میکردم سر بچه بازی بود و اینکه ببینم کی براش مهمه (و هیچکس براش مهم نبود)

اما الان نیازی نیس بخاطر این باشه. 

الان دیگه میدونم بود و نبودم فرقی نمیکنه. نه که فقط من، این در مورد همه درسته. 

فرض کن مشتری ثابت یه جایی باشی

یه رفتار نامناسب میبینی و دیگه اونجا نمیری 

نه اون براش مهمه که تو دیگه نمیری نه تو برات مهمه که اونجا بری یا نری. 

این در مورد حذف کردن آدما و حذف شدن از زندگی آدما هم درسته.

حتی تا حد زیادی در مورد خانواده هم درسته 

واسه منی که از همون بچگی کار میکردم و بعدم خیلی زود شغل نسبتا اوکیی گرفتم و الانم چند ساله مستقل شدم و منو کم میبینن، آره شاید به نظر اهمیت بدن یا دلشون تنگ بشه و اینا! ولی مگه من نمیشناسمشون؟ 25 ساله دارم باهاشون زندگی میکنم دیگه. میدونم. اگه منم این شرایطو نداشتم رفتارشون خیلی فرق میکرد. حتما کلی توسری میزدن و خیلی تحت فشارم میگذاشتن. 

توی همون بچگی هم پدرمو در آوردن 

یادمه 

تک تک لحظه‌ها و اتفاقای بدی که برام افتادو یادمه. 

چیزایی هست که من حتی اگه پیش تراپیست برمم نمیگم. خانواده که هیچی. 

فک کن توی اون جور شرایطی هر کسی به یکی پناه میبره و کمک میگیره. خانواده، پارتنر، دوست صمیمی، تراپیست و ... .

ولی من کسیو نداشتم. واسه همینم از لحاظ شخصیتی، اجتماعی و ... بگا رفتم. 

همین الانم هنوز تاثیرش هست روم ولی توی این سالا خیلی روش کار کردم تا تاثیرشو کم کنم اما خب نمیشه کامل از بین بردش. 

 

در کل مهم نیس. نه واسه من نه واسه هیچکس دیگه‌ای. حتی همین نوشته های اینجا یا نوشته های توی دفترامم مهم نیس. 

...

۰ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۰
سبز کم رنگ

من باز

من باز برمیگردم

برمیگردم واسه زندگی 

برمیگردم واسه خودم 

واسه تجربه‌هایی که باید بکنم 

واسه بهترین بودن 

واسه سوزوندن بخاطر سوختن 

واسه جبران واسه انتقام 

واسه تکرار واسه تغییر 

واسه ساختن موندن رفتن بردن 

واسه حقم 

واسه همه‌چی

برمیگردم 

من باز

۰ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۰
سبز کم رنگ