۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

چی شد که اون پسر مُرد؟

دو سال پیش این موقعا پر از انگیزه بودم 

پر از انرژی 

پر از دلخوشی 

میتونستم هر کاری بکنم 

هدف بود...

انرژی بود...

انگیزه بود...

یک سال گذشت و شد پارسال...

دانشگاه تموم شد و همه چی هم خراب شد در طول اون یک سال و البته تابستونش 

و من تبدیل به یه آدم دیگه داشتم میشدم

پاییز 98 خیلی منو عوض کرد اما رسید به زمستون و از من هیچی نمونده بود...

از من قدیم فقط یه سری ویژگی های کوچیک مونده که گاهی وقتا خودشونو نشون میدن 

حول و حوش عید قبل و بعد، همه چی کاملا پوچ...

کاملا بی حس 

اما هنوزم شاید یه ذره ناخالصی مونده بود ...

اما باید از بین بره...

من امیدوار نیستم ناامیدم نیستم 

اما برام مهم نیس نتیجه ... 

زندگیمو میکنم...

کسی اون بیرون منتظر من نیس...

خب من هنورم دارم تغییر میکنم...

اما این ناخالصی ها رو باید صاف کنم...

ناخالصی اهمیت دادن به بقیه...

ناخالصی امید داشتن به هر چیزی...

ناخالصی فرار از مسائل...

ناخالصی اشتباهات و رفتارای بچگانه...

باید از بین بره...

۴ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰
سبز کم رنگ

رهایی

مینشینم و به فکر فرو میروم...

سو سوی امید در دل تاریک شب مرا به خود می آورد

و می دانم که انتهای این راه، مقصدی نیست...

سر منزل مقصود فقط یک چیز است، و آن رهایی است...

معنای همه چیز عوض شده است...

در این روز ها...

امیده مثل زهری کشنده، از درون مرا می سوزاند...

و دانستن، که یک نفرین ابدی است...

و نفرت، موهبتی که هر کسی ارزش آن را درک نمی کند...

چقدر همه چیز ساده بود 

و چقدر همه چیز پیچیده شده امروز...

رهایی...

آنچه مرا به سود خود میخواند... 

رهایی...

۲ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰
سبز کم رنگ

این تویی که

روزها میان و میرن و چیزی که ازشون می مونه فقط خاطرات و یادآوری هایی توی ذهن ما هستند.

ما هر لحظه رو فقط یک بار زندگی می کنیم و بعد از اون در بهترین حالت ممکنه بهش فکر کنیم.

بعضی لحظات رو هم دوس داریم فراموش کنیم. مثل بعضی اشتباهاتمون...

هیچکدوم از ما دوس نداریم اشتباه کنیم با این حال انسان همیشه در حال اشتباه کردنه. 

این منم که تصمیم میگیرم این اشتباهم رو به یک درس و تجربه تبدیل کنم یا سعی کنم فراموشش کنم تا یه روز دیگه دوباره و شاید چندین برابر بدتر برام تکرار بشه. 

این منم که تصمیم میگیرم فارغ از همه این نابرابری ها باز هم مسیر خودمو برم به امید اینکه شاید شاید شاید تغییری ایجاد بشه یا اینکه از همین الان نتیجه رو تعیین شده بدونم و بیخیال بشم. 

این منم که تصمیم میگیرم فارغ از سختی های مسیر، با ترس هام رو به رو بشم یا اینکه اینقد بشینم تا استرس و نگرانی منو از توو بخوره. 

و در نهایت این منم که تصمیم میگیرم به آدما اهمیت ندم و به راحتی ازشون گذر کنم یا اینکه اینقدر درگیر مسائل مزخرف آدما بشم که دیگه یه روز از خودم هیچی نَمونه.

این تویی که تصمیم میگیری فردا خوشحال تر از امروز باشه حتی به اندازه 0.01 درصد یا اینکه ... 

 

۴ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰
سبز کم رنگ

یعنی میشه؟

میگن یه موقع هایی هست که حس و حال هیچی نیس 

آره درسته 

داشتم فک میکردم که چرا ایران؟ چرا این شهر؟ چرا این شرایط؟ و هزارتا از این چرا ها...

یکی نوشته بود که خب تلاش کنیم و درسته میشه و ازین حرفا

ولی باید واقع بین باشیم 

من مشکلی با تلاش کردن ندارم

اما 

فک کن ماهی 10 میلیون درامد داری و هیچی هم خرج نکنی

آخر سال تازه 120 میلیون داری که واقعا هیچی نیس 

از طرفی هم بدست آوردنش واقعا سخته 

نمیدونم...

من کاری که میتونم رو میکنم...

اما آخرش چی میشه؟

امید مزخرفه... خیلی زیاد...

۲ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰
سبز کم رنگ

باهاش رو به رو بشم

فقط باید باهاش رو به رو بشی...
باهاش رو به رو که بشی راهش پیدا میشه
طولی نمیکشه
میگذره و تموم میشه میره
از الان استرسشو نداشته باش..‌.
۰ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰
سبز کم رنگ