۲ مطلب در آبان ۱۴۰۲ ثبت شده است

ناتوانی، ناامیدی، عدم؛

سلام به همه 

 

از این به بعد حرفامو در این آدرس میزنم. 

سایت شخصیمه. یه مقدار هنوز کار داره تا آماده بشه اما واسه شروع خوبه. 

کامنت هم میشه گذاشت. اما در حال حاضر نیاز به عضویت داره. دارم سعی میکنم درستش کنم که بدون عضویت بشه کامنت گذاشت. 

و همین. 

 

مرسی که خوندین. مرسی بابت همه ی بودناتون. 

بازم میخونمتون. 

 

بدرود. 

۰ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۱
سبز کم رنگ

Nothing Lasts Forever

یه ضرب المثل انگلیسی هست که میگه All Good Things Must Come To An End

معنیش مشخصه 

یعنی هیچ چیز همیشگی نیست...

 

جمعه‌ای که گذشت یه چیز جدید رو توی زندگیم تجربه کردم

برام جالب بود بدونم که چه حسی داره...

یه درجه‌ی خیلی بالا و غیرطبیعی از هشیاری و آگاهی نسبت به همه چیز...

طبیعت، آدما، احساسات، حشرات و پرنده‌ها، خودم و همه چیز!

انگار تمام حواس پنجگانه م داشتن با توان چندبرابری کار میکردن! به صورت 360 درجه در آن واحد!

میتونستم ساعت ها توی رویای خودم غرق بشم و به همه‌ی سناریوهایی که میخوام فکر کنم و در نهایت فقط دو سه دقیقه گذشته باشه...

همه چیز جذاب تر، خوشبوتر، خوشرنگ تر و حتی خوشمزه تر بود.

از شاید پونصد شیشصد متر اون طرف تر صدای غورباقه ها رو به وضوح میشنیدم. 

یه برگ از درخت اگه میخواست بیافته، ازش آگاهی داشتم حتی اگه نمیدیدمش.

حتی حرکت حشرات کوچیکی مثل پشه و عنکبوت رو هم حس میکردم. 

واقعا توصیفش با کلمات غیرممکنه

به حدی این تجربه بالا و جذاب بود که فقط با یه جمله میتونم خلاصه ش کنم...

"بهشت روی زمین"

و بعد که به پایان رسید، زندگی عادی رو دیدم که چقد خسته کننده و بی معنیه. 

همه چیز بعد از اون، بی معنی و بی حس و بی ارزش بود و هست...

دیگه هیچی نه ارزش ناراحتی داره نه خوشحالی 

نه ارزش جنگیدن نه ادامه دادن 

همه چیز بی فایده و پوچه...

 

و حالا من نگاه میکنم به اولین و آخرین پیامهای چتی که دیگه قرار نیس هیچ حرفی داخلش رد و بدل بشه...

و یه پایان دیگه رو توی زندگیم میبینم

و هر پایان یه مصداق از مرگه... یا به قول رواق، خرده مرگ.

چه بسا که با همین خرده مرگ ها، ذره ذره می‌میریم و خودمون نمیفهمیم...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰
سبز کم رنگ