مدت ها قبل توی زندگیم یه کارایی کردم که الان میگم کاش توی اون لحظه یه نفر بود و بهم میگفت این کارو نکن! این کار، این روش، این مسیر، به این شکل و با این هدف و با این شرایطی که تو داری، اون طوری که میخوای عملی نمیشه. 

ولی خب کسی نبود که بهم بگه. 

امروز اما خودم هستم و به خودم میگم که باید چه مسیری رو بری و چطور این مسیر رو طی کنی. 

قبلا هم گفتم ما هیچ وقت به اندازه کافی عاقل نیستیم ولی هر چی که پیش میریم و از اتفاقات مختلف درس میگیریم یکم نسبت به قبل عاقل تر میشیم. 

حالا اینکه میگم از اتفاقات مختلف درس میگیریم خیلی جنبه های زیادی رو در بر میگیره؛ مثل داشتن یه دوست خوب، خوندن یه کتاب جالب، نگاه کردن به تجربه های گذشته مون و خیلی چیزای دیگه. 

خلاصه اینکه یه مطلب دیگه چند هفته پیش منتشر کردم و گفتم که پنج سال دیگ برمیگیردم و نگاه میکنم و از اون لحظه واقعا خیلی چیزا تغییر کرد.

الان میدونم که میخوام چیکار کنم و سعی میکنم یه تغییری ایجاد کنم؛ یه تغییر اساسی و پایدار. اما همچین چیزی نیاز به زمان زیادی داره و من حاضرم این زمان رو به خودم بدم. اشتباهاتی که کردم و تکرار نکنم. خیلی چیزایی که باعث شکستم شدن رو تغییر بدم و همینطور چیزهایی که در گذشته باعث تغییرات مثبتم شدن که ولشون کردم رو حالا تقویت کنم. 

طولانی نشه دیگه. سال 99 ماه فروردین یه شروع دوباره س! یه شروعی متفاوت نسبت به قبل! چون شرایط هم خیلی نسبت به قبل فرق کرده وشاید یکی از مهمترین تغییرات حذف ادمای اضافی بوده. 

بدرود.