۶ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

بازگشت به مسیر

بعد از یه مدت کوتاهی که از یکی از مسیرها خارج شده بودم، بعد از حذف "تـ" حالا به مسیر برگشتم و این چند روز گذشته تونستم تمرکز لازم رو داشته باشم. 

چند روزیه از باینورال بیتس هم استفاده میکنم. نمیدونم دقیقا تاثیری میگذاره یا نه ولی تا الان که حداقل واسه تمرکز بد نبوده؛ اما خب من قبلا هم در تمرکز کردن مشکلی نداشتم. واسه بقیه چیزا هم باید صبر کنیم ببینیم چی میشه. 

این هفته کاملا آفم و وقتم آزاده و خب میتونم بیشتر روی درسم تمرکز کنم. 

یه چیزی هم یه مدت بود یادگیریشو شروع کرده بودم ولی فعلا تا یکی دو ماه آینده نمیتونم کاری براش بکنم. این کاری که به صورت جانبی میکردم هم فعلا نمیتونم براش وقت بزارم. 

فعلا همین. دوباره نرمال شدم. 

۰ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰
سبز کم رنگ

چهارشنبه‌های پرکار

چهارشنبه ها از ۶ صبح که بیدار میشم تا ساعت هشت و نُه که میرسم خونه جر میخورم 

بیشترشم سر پا ام. 

کلی تایپ کردم که دیشب چی شد و چی نشد 

ولی خب پاک کردم همه‌شو. ترجیح میدم در موردش حرف نزنم. 

امشب دوباره اومدم اینجا با نـ 

 

 

 

۰ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰
سبز کم رنگ

کلین، بلاک، ری‌استارت

یه زندگی کاملا آروم و اوکی رو داشتم پیش میبردم که یهو بعد هفت هشت ماه سر و کله ت پیدا میشه فقط واسه اینکه خرابش کنی!

 

حالا حدود یه ماه از اون موقع میگذره. 

 

این بار دیگه کاملا حذف شدی از زندگیم.

 

کلین -

بلاک -

ری‌استارت -

 

۰ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰
سبز کم رنگ

روزمره نویس نیستم، با این حال، ...

یه موضوعی که چند هفته ای بود توی فکرم افتاده بود و دنبالش بودم ببنیم میشه یا نه، دیروز مشخص شد که در حال حاضر شدنی نیست و کنسل شد... 

از یه طرف خبر بدی بود 

از طرفی هم یه فشاری رو از روی دوشم برداشت 

فرصتی هست که وقت بزارم روی خودم 

در کنار بهتر شدن در چیزایی که روی اونا کار میکنم، باید سعی کنم زندگی کنم...

 کاری که تمام این سال‌ها نتونستم بکنم 

دیروز صحبت از این بود که چطور تصمیمات ما روی بقیه تاثیر میگذاره و برعکس!؟ 

اگر همه تصمیمات بدی که پدر و مادرم گرفته بودن رو بگذاریم کنار، دوتا تصمیمی که گرفتن کاملا زندگی من رو در مسیر بدی قرار داد و آنان هرگز نخواهند فهمید... 

یکی از این دو تصمیم مربوط به حدود ۱۶ سال پیش و دیگری حدود ۷ سال پیشه 

کمی بیشتر...

میتونست شخصیتم و مسیر زندگیم بسیار متفاوت باشه... 

اما نمیشه برگشت 

فقط میشه «...»

شما کاملش کنید جمله بالا رو...

 

۰ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰
سبز کم رنگ

ما مرده ایم و فریادمان سکوت است

دیشب داشتم یکی از چتامو نگاه میکردم 

به این جمله برخوردم

ما مرده ایم و فریادمان سکوت است 

خیلی برام جالب بود 

نمیدونستم خودم گفتمش یا جایی دیدمش 

سرچ هم کردم نتیجه‌ی خاصی نیاورد 

احتمالا خودم گفته بودم 

خوشم اومد ازش و گذاشتم بیوی تلگرامم 

بیوی قبلیم این بود 

فراموش می‌شوی، گویی هرگز نبوده ای...

 

 

 

۰ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰
سبز کم رنگ

شاید خوانده شود

شاید هم نه...

 

یکی از ویژگی‌های من اینه که به طور پیش‌فرض از هیچکس خوشم نمیاد 

توی زندگیم هم آدمای زیادی وجود ندارن 

اما همون تعداد اندکی که وجود دارن، من براشون مهمم و اونا هم برای من مهمن. 

این موضوع و این نوع رابطه برای من درجه اهمیت بالایی داره... 

 

در طول این سال‌ها و مخصوصا چند سال اخیر، تبدیل به آدمی شدم که به راحتی می‌تونه افراد رو بگذاره کنار... 

 

اگر قراره تو زندگی شخصی، اهمیتی نداشته باشم پس بهتره اصلا توی زندگی اون شخص نباشم. 

اینطوری زندگی کردم و تا الانم به خوبی جواب داده. 

 

 

 

۰ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰
سبز کم رنگ