این همه حال خراب
خسته ی بنگ و شراب
راهیِ راهِ سراب
شاید این مرد به جایی نرسد
خواب آشفته ی شب
همه سرگیجه و تب
دگران عیش و طرب
شاید این ناله به گوشی نرسد
خنده ها، فِیک و دروغ
گم در این شهر شلوغ
گردن مردم و یوغ
شاید این دست به دستی نرسد
عشقِ آلوده به غم
خنده آلوده به سم
هی دروغ و هی دغل
شاید این حس، همه نفرت بشود