حدود شیش ماه قبل بخاطر مسائلی که بین من و ز-ز پیش اومد، ارتباطمون تقریبا قطع شد. 

هر دوتامون اشتباهاتی داشتیم و قبول هم کردیم اما جایی برای ادامه دادن نبود. 

اما خب برای مدت خیلی طولانی همدیگرو میشناختیم.

حدود دو هفته پیش من فقط یه پیام تولدشو تبریک گفتم. همین. هیچ انتظاری هم نداشتم. دلیلشم این بود که هر سال اون اولین نفر بود که تولدمو یادش بود و تبریک میگفت. 

اونجا صرفا تشکر کرد و تموم. 

هیچکدوم چیزی نگفتیم. 

من چند روز بعدش حتی چت رو هم پاک کردم که دیگه چشممون نیافته. 

دیشب دیدم شیش دقیقه وویس فرستاده.

چیزای مختلفی گفت.

البته قصدش ادامه دادن نبود. فقط میخواست حرفاشو بزنه. 

اما آخرین جمله‌شو با بغض گفت...

گفت: "تو تنها دوستم بودی و حالا من دیگه ندارمت"

 

مشکل اینه که این شخص هیچوقت همچین حرفایی نمیزد. هیچوقت نشون نمیداد همچین چیزی رو. 

من توی مغز تو نیستم که. من رفتارتو میبینم و حرفاتو میشنوم. توی اون حرفا و رفتارا هم من ندیدم چنین چیزی. 

حالا بعد شیش ماه میای با بغض اینو میگی؟ 

که من عذاب وجدان بگیرم؟

...

نمیدونم...