فکر میکردم بعد یه مدت میتونم کار و زندگی رو با آرامش دنبال کنم اما خب نمیشه
هر روز یه مشکل و موضوع جدیدی پیش میاد که میره رو مخ آدم
این سه چهار روز گذشته هم همینطور بود و نشد که آروم و راحت بگذره.
از طرفی دوس ندارم با یه ذهن ناآروم بشینم پای کار چون نتیجه ی عکس میده
از طرفی هم واقعا این مسائل همیشه هستن فقط باید باهاشون رو به رو بشم و ازشون عبور کنم
بگذریم ...
داشتم با خودم فکر میکردم ...
ما گاهی یه کارایی میکنیم در روابطمون با آدما و فقط میتونیم امیدوار باشیم که پشیمون نشیم
چون آدما خیلی قابلیت اینو دارن که ما رو ناامید کنن و از کارایی که براشون کردیم پشیمون کنن...
حس بدیه
نمیدونم
مسئله اینه که آدم دیگه هم اعتمادشو از دست میده هم حال و حوصله شو...
چون خرج آدمایی شدن که قدرشو ندونستن و خراب کردن همه چیو ...
...
دیگه امروز به هر شکلی که بود استارت کارو زدم
یکم زمان نیاز دارم
باید پا پس نکشم
ادامه بدم
و نتیجه مو بگیرم ...