وقتی یکی دو ماه قبل عید دو تا از دوستای نزدیکم به فاصله یه هفته ارتباطشونو باهام قطع کردن توی لحظه اول حالم گرفته شد یکم اما بعد برام مهم نبود.
یکیشون کات کرده بود و داغون شده بود. البته یه مدت طولانی درگیر این رابطه بود و به حرفای منم گوش نمیکرد آخرشم ضربه خورد. چت پنج شیش ساله مونو پاک کرد. پر از عکس و خاطره و ... .
اون یکی هم تازه چند ماه بود که دانشگاه قبول شده بود و دانشگاه زیر و رو کرد اخلاق و رفتارشو نسبت به من.
یه مدت بعد عید اونی که کات کرده بود دوباره بهم پیام داد و معذرت خواهی و اینا. زیاد برام مهم نبود. اولش سعی کردم سرد برخورد کنم
اما دیدم نمیتونم تحمل کنم و یکی دو هفته پیش ارتباطمو باهاش قطع کردم.
توی دوماه گذشته تقریبا ارتباطمو با همه یکی یکی قطع کردم. حوصله آدما رو ندارم. هیچ آدمی. تنها کسی که حوصله شو دارم خودمم.
توی شرایط روحی روانی بدی نیستم. عادی ام. توی موقعیتی ام که میدونم باید چیکار کنم.
مسیرم واسم روشنه. میدونم مقصد کجاست و راهش از کجا شروع میشه.
نمیخواستم کلا خودمو ایزوله کنم اما نیاز به سم زدایی داشتم.
این آدما هم زیاد آدمای بدردبخوری نبودن. نه اینکه من خودم خیلی خاص باشم. ولی دلم چیزی بیشتر از این میخواد.
سم زدایی...
وقتی قراره یه خونه تمیز بشه باید اول آشغالاشو بریزی دور بعد تمیزش کنی و بعد وسایل جدید بیاری.
دلم میخواد ازینم ایزوله تر بشم. ولی شرایطش نیس.
"متنفرم ازین خونه"